http://akj.rewi.hu-berlin.de/graphics/gefaengnis.jpg

خوانندگان جان، سلام. حتما بيصبرانه و انگشت به دهان منتظريد تا پشت پردهاي ديگر را براي شما گراميان، آشکار نماييم، پس بيشتر از اين شما را منتظر نميگذاريم و اهداف پليد چند ترانه را بررسي ميکنيم.
در تاريخ نظريه ادبي جديد، در مورد خوانش سه رويكرد را ميتوان آشكارا از هم بازشناخت:
1- مولفمحور 2- متنمحور 3- خوانندهمحور. رويكرد چهارمي هم هست كه بر تعامل ميان متن و خواننده استوار است و از آن به عنوان راه ميانه ياد كردهاند. من و ديگر مفسران «پشت پرده برمَلا کن»، نزديکي بيشتري به تفکرات «رولان بارت» داريم که مرگ مولف را، برابر با تولد خواننده ميداند. چرا كه معنا در مبدا متن نيست و در مقصد متن است. پس اگر مبدا را مولف و مقصد را خواننده بدانيم، معنا در مقصد شكل ميگيرد. بارت در بخش پاياني مقاله «مرگ مولف»، مينويسد: «منتقد هم ميتواند همان سلطه‌‌اي كه مولف ميخواهد بر اثرش داشته باشد، بر آن اثر داشته باشد. در اين حالت منتقد بعضي اوقات كاسه داغتر ازآش متن ميشود و ميگويد تفسير من تفسير درست از متن است و چيزي جز اين نيست
با اين مقدمه به بررسي ترانههاي امروز ميپردازيم.
سپيده دم اومد و وقت رفتن/ حرفي نداريم ما براي گفتن/ هرچي كه بوده بين ما تمومه/ دوست دارم برات شده يه عادت
ترانه زير بخشي از اعترافات يکي از اغتشاشگران سياستمدار است که در حال حاضر از کردههاي خود که با اغفال سران اصلاحات صورت پذيرفته، پشيمان است. او عنوان ميکند که شب سياه اغتشاشات به پايان رسيده و سپيده روشنايي و آرامش سر زده و اکنون وقت رفتن مدعيان اصلاحات است. (سپيده دم اومد و وقت رفتن) و اکنون ما فريبخوردگان غرب و مدعيان اصلاحات، حرفي منطقي براي گفتن نداريم.(حرفي نداريم ما براي گفتن) در بيت بعدي معترف عزيز که به راه «راست» هدايت شده، از سران اصلاحات يعنيهاشمي و خاتمي و موسوي و کروبي، تبري ميجويد.(هر چي که بوده بين ما تمومه).
او در پايان تعبير بسيار زيبايي ارائه ميکند: «دوست دارم برات شده يه عادت». حتما مستحضريد که تکرار عبارت «دوست دارم» معمولا براي چه اهداف شومي به کار ميرود، شاعر با اشاره به اين نکته، دنبال انتقال اين مفهوم است که شما سران اصلاحات با گفتن يکسري حرفهاي واهي، ما مديران مياني را (دور از جون) خر ميکرديد و به عنوان وسيله اي، براي رسيدن به اهداف خود، از ما بهره برداري مينموديد.
لازم به يادآوري است که اين سياستمدار، اوقات خيلي خوشي را در بازداشتگاه و در رفاه کامل سپري ميکند. او در صحت عقلي کامل و بدون هيچ فشاري، اين فرصت را پيدا کرده که به کارهاي نکردهاش بپردازد و گذشته ننگينش را بازيابي و بازيافت کند. اگر هم قبول نداريد، من مجبورم که از دوستان زحمتکش 2:30 تقاضا کنم که به بازداشتگاه بروند و يک گزارش در رد نظرات شما بسازند.
اگه يادش بره كه وعده با من داره واي واي واي/ دل ديوونه مو به دست غم بسپاره واي واي واي/‌اي خدا بهار اومد يار من نيومد واي واي واي/ فصل كشت و كار اومد يار من نيومد واي واي واي/ دل من شكسته طاقت نداره والله......
از آنجايي که من دست شما ماهي نداده ام، و در عوض ماهيگيري ياد داده ام، شما خوانندگان جان خودتان ميتوانيد بدون نياز به راهنمايي من، به تفسير ترانههاي مبتذل آشوبطلبانه بپردازيد. (از همين روست که روزي چندين و چند ايميل از تفسير ترانههاي شما به دست بنده ميرسد.) ترانه فوق هم مثل وضعيت بازداشت شدگان کاملا روشن و شفاف است، و خودتان تحليل آن را ميدانيد. براي دوستاني که تازه با اين ستون آشنا شدهاند عرض ميکنم که در مصرع اول، اتاق فکري پشت ترانه که چشم به حضور فرصتطلبان و فريبخوردگان دارد، دست به دامان آنها شده و از آنها ميخواهد قرارهايي که از طريق سايتها و شبکههاي بيگانه ميگذارند، را فراموش نکنند. حالا چه اين حرکت مخملين اتو زدن به برق باشد، چه مراسم فاتحه خواني باشد و چه تجمع به قول خودشان مسالمتآميز. اين بيت هممعنا با بيت «قرارمون ياد نره، دير نکني منتظرم» منصور، خواننده مبتذل لسآنجلسي به حساب ميآيد. در بخشهاي ديگري از ترانه، ترانهسرا به سبک نامههاي سرگشاده خانوادههاي برخي بازداشتشدگان اخير، قصد مظلومنمايي دارد و براي بازگشت آنها ثانيه شماري ميکند. (اي خدا بهار اومد يار من نيومد واي واي واي/ فصل كشت و كار اومد يار من نيومد واي واي واي/ دل من شكسته طاقت نداره والله......) به ياد داريد که مدعيان اصلاحات دين و ايمان درست و حسابي ندارند و جملگي سگ باز و گربه باز هستند، اين که آنها با خدا سخن ميگويند و از او کمک ميطلبند، قطعا يکي ديگر از نشانههاي عوامفريبي و نيرنگ آنهاست.
ادامه دارد!

مسعود مرعشي