خوانندگان جان، سلام. حتمابيصبرانه و انگشت به دهان منتظريد تا پشت پردهاي ديگر را براي شما گراميان، آشکار كنيم، پس بيشتر از اين شما را منتظر نميگذاريم و اهداف پليد ترانه امروز را بررسي ميکنيم. ترانه انتخابي امروز «به سرعت برقوباد» محصولي از يک خواننده مبتذل لسآنجلسي به نام «منصور موفرفري» است. نشانهشناسي ابزار دقيقي به ما ميدهد تا اشارات و ارجاعات فرامتن اين ترانه هشتساله را به نحوي عميق و علمي واکاوي و موشکافي کنيم.
بزن بريم به سرعت برق و باد/ بزن بريم از اينجا/
در اين بيت ترانهسرا مايوس و سرخورده از آشوبهاي خياباني، به اغتشاشگران توصيه ميکند که از کشور فرار کنند. با عنايت به ابيات «آماده شده گرين کارتم واسه اقامت تو دلت»، «معشوق من بگشوده در روي گداي خانهاش»، «پاسپورت کانادايي نه، ولي کارت ملي که دارم»، «دوست دارم بام بياي پاريس، يا که جزاير مارماريس» ما ميتوانيم به راحتي به روند اين حرکت پي ببريم. سفارتخانه کشورهاي غربي متخاصم، در خود را به روي آشوبطلبان گشودهاند، به آنها پاسپورت و گرينکارت ميدهند و از اغتشاشگران ميخواهند که به آنجا پناه ببرند.
بزن بريم، عشق و داد و بيداد/ بزن بريم از اينجا/
بيت «ميخوام برم به مايکلجکسون آهنگاي بندري بفروشم» را به ياد داريد؟ در تفسير آن ترانه به نتيجه رسيديم که همزماني فوت مايکل جکسون با بروز اغتشاشات اخير تصادفي نيست. ذکر پيشدستانه و پيشگويانه اين موضوع، در ترانهاي که پيش از انتخابات توزيع شده و مردم را به نافرماني دعوت ميکند، شک و شبههها را در اين باره از بين ميبرد. در بيت فوق باز هم يک پيشگويي از طرف ترانهسرايان آشوبطلب ميبينيم. واژههاي «داد» و «بيداد» اين روزها در سوگنامههايي که به ياد مرد بزرگ و محبوب سينماي ايران «مرحوم سيف الله داد» نوشته ميشود، به وفور يافت ميگردد. افراد مختلف سعي ميکنند از فرصت و امکاني که نام خانوادگي ايشان براي بهرهجستن از آرايههاي ادبي ايجاد ميکند، بهره ببرند. با اين مقدمه، مصرع «بزن بريم، عشق و داد و بيداد» را مرور کنيد.
دوباره عشق، دوباره گوشهگيرم/ همين و بس دوباره سربه زيرم/
پروسه «مظلوم نمايي» مدعيان اصلاحات باز هم تمامي ندارد. ترانهسرا به صورت سربسته عنوان ميکند که سر به زير و گوشهگير است. در واقع او با همين دو عبارت کوتاه ميخواهد کد بدهد که در معرض «مننژيت»، «اعتراف» و «چسبيدهشدن به سقف» قرار دارد.
نميشه پنهون بشم، دست دلم رو شده/بزن بريم تا نگي طفلکي ترسو شده/
در مصرع اول اين بيت، ترانهسرا اعلام ميکند که هيچ مفر و مخفيگاهي ندارد چون دستش رو شده است. در مصرع دوم تلاش براي بازيابي و بازيافت روحيه از دست رفته معترضان محرز است و به راحتي به چشم ميآيد. «بزن بريم تا نگي طفلکي ترسو شده» ترانهسرا تلاش دارد تا اتهام ترسو بودن را از خود دور کند. به نوعي تاکيد بر روي همان شعار «نترسيد، نترسيد، ما همه با هم هستيم». دقت کنيد به مظلومنمايي زيرپوستي در همين بخش، به خصوص بهره جستن از واژه «طفلکي»
بزن بريم بادا باد/ عشق و داد و بيداد/
در اين بخش اتاق فکري ترانه از فريبخوردگان ميخواهد که دل را به دريا بزنند، هر چه بادا باد.
اينجا کجاست که اومدي ديوونه/ اينجا دلت شلوغ پلوغه نونه/
در اين بخش ترانهسرا خودش را لو ميدهد و عنوان ميکند که دلش «شلوغ پلوغ نونه». اين عبارت کنايهاي است از تمکن مالي زياد و قدرت خريد بالا. ترانهسرا اشاره ميکند که آنقدر نانهاي مختلف اعم از سنگک، بربري، تافتون، لواش و باگت در سفره او يافت ميشود که «گل گيجه» گرفته. مشخص است که «بلا ملا بلا بلا ملا/برات ميخرم طلا ملا» يا همان وعده معروف گردانندگان اغتشاشات، براي تامين مالي آشوبطلبان محقق شده.
آخر قصه من و تو بد نيست/ بزن بريم که قلب من شکستن قلب تو رو بلد نيست/
ترسيم نتيجهاي خوب براي آخر راه ناآراميها، تلاش اتاق فکري ترانه است براي افزايش روحيه معترضان و آشوب طلبان.
اما به راستي گردانندگان اين ناآراميها به عبث ميپايند.
دوباره ترس، دوباره شوق پرواز، دوباره من سر به هواي آواز/ نميشه پنهون بشم دست دلم رو شده/
کنار هم قرار گرفتن واژههاي «ترس» و «پرواز» در عبارت «دوباره ترس، دوباره شوق پرواز» به قصد سياهنمايي خدمات توپولفهاي کشور دوست و برادر روسيه به کار رفته است.
هيت د دور(hit the door)
عبارتي نامشخص و بيمعني که احتمالا رمزي براي بيان آشوبگران به حساب ميآيد.
ادامه دارد!
مسعود مرعشي
2 پاسخ به
خوشمان آمد
فعلا منافقیم تا ببینیم بعدا چه اسمی پیدا میکنیم...
نظر شما چیست؟